!!! خودم و خودت فقط ما !!! شاهین نجفی


1- دارم به خواهر زاده ام دیکته می گم... رسیده آخر خط، می گه برم سر خط؟

پـَـ نه پَــ، بقیشو رو فرش بنویس!




2- داشتیم تو خیابون قدم می زدیم كه یهو صداى ترمز شدیدى اومد و دو تا پا كه یكى عمودى

یكى افقى رو هوا بود... خلاصه ملت جمع شدن بالای سر طرف، كه در این هنگام راننده پیاده

شد و در كمال خونسردى گفت: آقا چیزیتون شد؟

یارو هم با همون وضع و صورت خونى مالى در حالی كه به سختى نفس می كشید گفت:

پـَـ نه پَــ، خودمو انداختم زمین از داور پنالتى بگیرم!

راننده گفت: نمكدون! منظورم اینه كه می خواى زنگ بزنم اورژانس؟

یارو گفت: پـَـ نه پَــ، زنگ بزن برنامه نود، عادل اینا كارشناسى كنن صحنه پنالتى بود یا نه!




3- تو آشپزخونه استکان و قندون از دستم افتاد شکست با صدای خفن. مامان اومده می گه

چیزی شکوندی؟

پـَـ نه پَــ، شیشه نازک تنهایی دلم بود منتها صداش رو گذاشتم رو اکو حال کنین!




4- کله صبحی رفیقم می‌خواست بیاد درس بخونیم، بهش زنگ زدم گفتم دوتا نون هم بگیر بیار.

گفت واسه صبحونه؟

پـَـ نه پَــ، واسه ذخیره سازی تو روزای سخت زمستون!




5- خواهرم از بیرون میاد خونه... می‌بینه پشت سیستمم... می گه کامپیوتر روشن کردی؟

پـَـ نه پَــ، دکتر گفته بشین جلوی مانیتور خاموش زل بزن بهش واسه چشات خوبه!




6- تو هواپیما نشستم دارم دعا می‌خونم بغل دستیم می‌گه دعا می‌کنی سالم برسی؟

پـَـ نه پَــ، دوست دارم صحنه سقوط هواپیما رو از نزدیک ببینم دعا می‌کنم سقوط کنیم!




7- زنه شکمش اومده جلو، رفیق ما می پرسه این خانم حامله است؟

پـَـ نه پَــ، این زن آقا گرگه ‌است، شنگول رو خودش خورده، منگول رو داده به شوهرش!




8- کامپیوترم یه ویروس گرفته بود رفتم کلی پول آنتی ویروس اورجینال دادم بعد سه ساعت

اسکن ویروسه رو پیدا کرده پیغام داده:

آیا مطمئن هستید که می خواهید این ویروس را حذف کنید؟

پـَـ نه پَــ، می خوام ازش نگهداری کنم بزرگ بشه، بشه عصای دستم نور چشام!




9- دم دستشویی عمومی ایستاده ام تا نفر قبلی بیاد بیرون، اومده بیرون، می بینه دارم پیچ و

تاب می خورم می گه دستشویی داری؟

پـَـ نه پَــ، دارم با صدای موزیکی که نواختی تمرین رقص عربی می کنم!




10- یه توپ دارم قلقلیه... پـَـ نه پَــ، می خواستی مكعب مستطیل باشه!

سرخ و سفید و آبیه... پـَـ نه پَــ، زیتونی و نقره ای و سبز یشمیه!

می زنم زمین هوا می ره... پـَـ نه پَــ، زمینو سوراخ می كنه می ره تو زیر زمین، بقله دبه ترشیا!

نمی دونی تا كجا می ره... پـَـ نه پَــ، بنده خط كشم، می دونم دقیقا كجا می ره!

من این توپو نداشتم... پـَـ نه پَــ، داشتی! الان اسكلی داری خاطره تعریف می كنی!

مشقامو خوب نوشتم. بابام بهم عیدی داد... پـَـ نه پَــ، می خواستی دم عیدی بخوابونه تو

دهنت!

یه توپ قلقلی داد... پـَـ نه پَــ، تو این گرونی می خوای سویچ لكسوز بهت بده!




11- شمع های ماشینم سوخته، رفتم تعمیرگاه...

می پرسه عوضشون کنم؟ پـَـ نه پَــ، فوتشون کن تا صد سال زنده باشی!




12- زنگ زدیم 110 می گم آقا این جا دزد اومده، ما گرفتیمش لطفاً کسی رو بفرستید.

می پرسه می خواهید ازش شکایت کنید؟

پـَـ نه پَــ، زنگ زدیم بگیم وسیله همراش نیست شما تا یه جایی برسونیدش،

تو خیابون نمونه این موقع شب!




13- بسته سیگارمو گرفته که از توش سیگار برداره... می گه اِ اِ اِ همین یه نخه؟

پـَـ نه پَــ، این یه دونه چشم گذاشته، بقیه رفتن قایم شدن!




14- دوستم می گه امروز چندمه؟ می گم یکم. می گه یکم مرداد؟

پـَـ نه پَــ، امروز یکم فروردینه... عیدت مبارک عمو جون یه بوس بده!




15- به برادرم می گم تلویزیون رو بزن کانال دو... می گه روشنش کنم؟

پـَـ نه پَــ، تو بزن دو... من هُل می دم روشن شه!




16- به مامانم می گم: فکر کنم دیگه وقتشه از تنهایی در بیام، هر چی باشه بیست و شش

سالمه مامان... می گه: یعنی زن می خوای پدرسوخته؟

می گم پـَـ نه پَــ، یه داداش توپول موپول می خواستم روم نمی شه به بابا بگم.




17- رفتم آسایشگاه برای دیدن سالمندان. مسئول اونجا می گه: اومدی عیادت؟

پـَـ نه پَــ، اومدم 2 تا از این پیرمردها رو ببرم بزرگ کنم!




18- به داداشم می گم برو عصای آقاجون رو بیار؛ می گه مگه آقاجون می خواد بره؟

پـَـ نه پَــ، می خواد به اذن پروردگار عصا رو تبدیل به اژدها کنه!




19- هفته پیش مریض شدم، رفتم آمپول بزنم... آمپولا رو دادم به پرستاره... می گه آمپول بزنم؟

پـَـ نه پَــ، توش آب پر کن تفنگ بازی کنیم!




20- نفس نفس زنون خودم رو رسوندم به اتوبوس. راننده می گه: می خوای سوار شی؟

میگم پـَـ نه پَــ، اومدم سفر خوشی رو براتون آرزو کنم!




21- همسایه مون می گم تخم مرغ داری؟ می گه می خوای غذا درست کنی؟

پـَـ نه پَــ، می خوام بخوابم روشون تا جوجه بشن بفهمم مادر بودن چه حسی داره!




22- بهش می گم با من ازدواج می کنی؟ می گه داری بهم پیشنهاد می دی؟

پـَـ نه پَــ، می خوام غیر مستقیم حالیت کنم مامانت تصادف کرده بری بیمارستان!



نوشته شده در تاريخ سه شنبه 15 / 8 / 1390برچسب:پـَـ نه پَــ! (سری 3), توسط علی


1- می گه لباساتو انداختی تو وان بشوری؟

پـَـ نه پَــ، می‌خوام سوراخاش پیدا شه پنچریشونو بگیرم!




2- ساعت 10 شب رسیدم خونه، بابام می گه الان اومدی خونه؟

پـَـ نه پَــ، دو ساعت پیش اومدم، الان تکرارش داره پخش می شه!




3- رفتم داروخونه به یارو می گم شامپو ویتامینه می‌خوام! طرف با یه قیافه حق به جانب که

مثلا خیلی حالیش می شه می گه شامپو واسه موهات دیگه؟

پـَـ نه پَــ، شامپو ویتامینه واسه فرش می خوام که گل هاش سریع رشد کنن!




4- پلیس ماشینو خوابونده، رفتم خلافی و جریمه دادم، کاراشو کردم، بعد رفتم پارکینگ

تحویلش بگیرم. مسئولش می پرسه: اومدی ماشینو ببری؟

پـَـ نه پَــ، اومدم ملاقاتش! براش 2 نخ سیگار آوردم تنهایی بهش بد نگذره!




5- ته صف نونوایی وایسادم. یارو میاد می گه شما هم تو صفی؟

پـَـ نه پَــ، نقش زنبیلو بازی می کنم، منتظرم صاحبم بیاد!




6- ایستادم جلو خودپرداز پول بگیرم طرف می گه: منتظرید پول بگیرید؟

پـَـ نه پَــ، دوستم رفته جلوی اون یكی خودپرداز منتظرم كانكت بشه كانتر بازی كنیم!




7- رفتم داروخونه دفترچه بیمه رو دادم دست مسئولش، می گه دفترچه بیمته؟

پـَـ نه پَــ، دفتر مشق اول ابتداییمه، دادم ببینی توش چند تا صد آفرین داره!




8- تو آزمایشگاه پشت در دستشویی تو صف ایستاده ام، خانومه اومده می گه:

شما هم می خواین آزمایش بدین؟

پـَـ نه پَــ، اومدم بقیه مریضا رو سرپا بگیرم!




9- رفتم داروخونه، می گم باند دارین؟ می گه باند پانسمان؟

پـَـ نه پَــ، باند فرودگاه! می خوام فرود بیام!




10- دارم رفیقمو نصیحت می‌کنم، می گم شما که با هم کنار نمی آیید، بهتره به هم بزنید...

می گه رابطه مونو؟

پـَـ نه پَــ، چایی شیرینتونو... سرد می‌شه از دهن می افته ‌ها!




11- رفتم سر خاک خدا بیامرزی دارم خرما تعارف می کنم، طرف برداشته می گه فاتحه است

دیگه نه؟

پـَـ نه پَــ، خدا بیامرز زنده شده داریم جشن می گیریم!




12- یارو اومده می‌بینه همكارم توی اتاق نیست. باز می‌پرسه خانم فلانی نیست؟

پـَـ نه پَــ، هستن. افتادن پشت اون كمد. با خط‌كش بزن در بیاد!




13- رفتم تو سی دی فروشی می پرسم قهوه تلخ رسید؟ می گه می خوای؟

پـَـ نه پَــ، خواستم ببینم سالم رسیده یا نه!




14- بچه به دنیا اومده... همه خوشحال و اینا، مامان بزرگم برگشته می گه حالا می خواین

براش اسم بذارین؟

پـَـ نه پَــ، می خوایم همین جوری ولش کنیم، اسمش بشه "نیو فولدر"!




15- داشتم تو پاركینگ نایلونای روی صندلی ماشینو می كندم، همسایمون اومده می گه

ماشین نو خریدین؟

پـَـ نه پَــ، لواشكه، دارم نایلونشو می كنم دور هم بخوریم!




16- از حموم اومدم بیرون، حوله تنم کردم مادرم می گه حموم بودی؟

پـَـ نه پَــ، تجویز دكتره روزی دو بار قبل از غذا حوله بپوشم!




17- رفتم گل فروشی، می گم ببخشید، کاکتوس هم دارید؟ می گه واسه دکور می خواین؟

پـَـ نه پَــ، تو خونمون شتر پرورش می دیم، می خوام یه وقت احساس غربت نکنن،

حس کنن خونه خودشونه!

 



18- مگس اومده تو خونه، رفتم حشره کش آوردم، مامانم می گه می خوای بکشیش؟

پـَـ نه پَــ، می خوام بزنم زیر بغلش بوی عرق نده!

 


نوشته شده در تاريخ سه شنبه 15 / 8 / 1390برچسب:پـَـ نه پَــ! (سری 2), توسط علی


1- رفتیم بلیت لندن بگیریم، زنه می گه سیاحتیه؟

می گم پـَـ نه پَــ، زیارتیه می خوام برم امامزاده سید ریچارد!




2- با دوستم رفتیم تو یه مغازه ی شلوغ که عسل طبیعی می فروشه؛ نوبت ما که می شه

طرف می گه: شمام عسل می خواین؟  پـَـ نه پَــ، دوتا زنبوریم اومدیم استخدام شیم!




3- تو بهشت زهرا دنبال قبر یکی می گشتیم. یه آدم خوشحال اومده داره با ما رو سنگ قبرا رو

می خونه. بعد می گه دنبال قبر کسی می گردین؟ پـَـ نه پَــ، دستیار عزرائیلم اومدم ببینم

کسی زود تر از موقع نمرده باشه!




4- زنگِ خونه رو می زنم مامانم می پرسه می خوای‌ بیایی تو؟ پـَـ نه پَــ، می‌خوام ببینم اف اف

سالمه یا نه !

 



5- ساعت 5-4 صبح زنگ زده... گوشی رو برداشتم به زور دارم جواب می دم... می گه خواب

بودی؟ پـَـ نه پَــ، داشتم سر گلدسته ی مسجد محلمون اذان می گفتم صدام گرفته!




6- خونمون رو عوض کردیم به بابام می گم کی واسه خونه خط می گیری؟
می گه خط تلفن؟

پـَـ نه پَــ، خط نستعلیق روزی دو بار هم از روش بنویسیم!




7- برای طرح یه شکایت رفتم کلانتری طرف می گه از کسی شکایت دارین؟

پـَـ نه پَــ، اومدم فرار مایکل اسکوفیلد رو از فاکس ریور گزارش کنم!





8- تو این گرما که سگ تب می کنه رفتم سوپر مارکت می گم یه ایستک بدید، یارو می گه

خنک باشه؟ پـَـ نه پَــ، گرم بده می ریزم تو نعلبکی خنک بشه!




9- می گه امتحانِ چی داری؟ میگم وصایا، می پرسه وصایای امام؟

پـَـ نه پَــ، وصایای الیزابت تیلور!




10- داریم لوازم می زاریم توی ماشین که بریم مسافرت. همسایمون می گه دارید می رید

مسافرت؟ پـَـ نه پَــ، قراره از امشب توی ماشین زندگی کنیم!




11- به مامانم می گم قوری کجاست؟ می گه می خوای چای بخوری؟

پـَـ نه پَــ، می خوام دست بکشم روش شاید غولی چیزی ازش در اومد!





12- رفتم فروشگاه می گم سیخ داری؟
می گه برا کباب؟

پـَـ نه پَــ، برا خاروندن دیافراگمم، از تو دهنم می خوام!





13- کارت سوخت ماشینو برداشتم دارم می رم، بابام می گه می ری بنزین بزنی؟ پـَـ نه پَــ،

می رم آب هویچ بریزم تو باکش نور چراغاش زیاد شه !





14- مرغ عشقم مرده و درحالی كه پاهاش رو به بالاس افتاده كف قفس. دوستم اومده

می گه: مرغ عشقت مرد؟ بهـــش گفتم: پـَـ نه پَــ، كمر درد داشته دكتر گفته باید طاق باز دراز

بكشه كف قفس!




15- یارو تو مترو داره چراغ قوه می فروشه، صداش کردم اومده می گه چراغ قوه می خوای؟

پـَـ نه پَــ، یه لقمه میرزاقاسمی آوردم واسه ناهارم تنهایی نمی چسبید گفتن بیای با هم

بخوریم!




16- به دوستم می گم ببین تُن ماهی تاریخ انقضاش کی است؟ می گه یعنی تاریخ خراب

شدنش؟ گفتم پـَـ نه پَــ، تاریخ عروسی ننه بابای ماهی اس، می خوام واسشون جشن

سالگرد بگیرم!




17- بنده خدا چاقو خورده در حد بنز داره ازش خون می ره، بردیمش اورژانس پرستار می گه

آوردین بستری کنین؟ میگم پـَـ نه پَــ، آوردیم خون بده، بریم!




18- تو لباس فرم منو دیده می گه سربازی ؟

پـَـ نه پَــ، عضو سیاه لشگر سریال مختارم محل فیلم برداری رو گم کردم!




19- در پارکینگ و باز کردم برم تو، یارو اومده جلوش پارک کرده می گه می خوای بری تو؟

پـَـ نه پَــ، در رو باز کردم هوای کوچه عوض شه!




20- تا کمر رفتم تو موتور ماشینم که ببینم چه مرگشه، رفیقم اومده می گه داری تعمیرش

می کنی؟ پـَـ نه پَــ، دارم با گِیج روغن درد و دل می کنم!




21- اومده از خواب بیدارم کرده می گه خوابی؟

پـَـ نه پَــ، دوستم چشم گذاشته منم رفتم زیر پتو قایم شدم، نصف شبی!




22- با دوستم رفتیم دکتر واسه عمل بینیش. دکتر می گه می خوای بینیتو کوچیک کنی؟

پـَـ نه پَــ، اومدیم بکوبیمش، 3 طبقه بسازیم!

 

 

23- رفتیم پایگاه انتقال خون می گه شمام اومدین خون بدین؟ پـَـ نه پَــ، ما پشه ایم

اومدیم مهمونی!

 


نوشته شده در تاريخ سه شنبه 15 / 8 / 1390برچسب:پـَـ نه پَــ! (سری 1), توسط علی

صفحه قبل 1 صفحه بعد